دختر نوجوان و پدر انجمنکیر تو کس
مارکوس می چرخد دوست دختر خود را Viola هر روز سرخ او را با یک شخص تف تا عرق در حال حاضر ختنه گاه شروع به فرسوده به آرامی و استسقاء به نظر می رسد از زمان به زمان در خاردار ، زن حشری ناراضی صرف هر روز با توجه به طرح استاندارد-آی, ساک زدن, ارتباط جنسی با بازآرایی, و این غیر واقعی است! هنگامی که یک دنیای استاندارد لاستیک گاو نر, او هل سبزه آبدار و مرطوب, دست خود را بالا می برد و می گوید عبارت حماسی "من نمی توانم این کار را انجام دیگر. "یک زن حشری وحشت زده سراسیمه به خورد چوب آبنوس که قبل از چشم ما محو, اما سوف فورا در قلعه را تضعیف, اندازه کاهش می یابد, تبدیل از یک لثه به یک آویز. ضد سوال " چه چیزی می خواهید?"باعث یک لبخند مغرور در برابر یک غیر عادی که, مانند یک استاد, نشسته در انجمنکیر تو کس مقابل برده اجرایی خود. فرد گستاخ می خواست به فاک ویولا در الاغ, او می خواست مقعد ارتباط جنسی, و عوضی فر و بدون دردسر آماده برای هر چیزی است, فقط به احساس طبیعت دهقان در داخل بدن. مارکوس ماند به حرکت تند و سریع خاموش, را نخ نما و دختر با عجله برای روانکاری به منظور توسعه یک سوراخ بزرگ در الاغ او مقعد رابطه جنسی, و در حال حاضر به نظر می رسد که رابطه این زن و شوهر سرکش را حرکت به یک سطح جدید از لذت جنسی.